داشتم سایتهای موزیک رو جستجو میکردم که چشمم خورد به آهنگهایی که در بیشتر سایتها وجود داشت.
برای هر آهنگ ، عکس خواننده و اسم آهنگ رو گذاشته بودند ولینک دانلود اون رو. جالب اینجاست که نوشته بودند ، موزیک بسیار شاد و شنیدنی ...... از خواننده خوش صدا ...... (این نوشته در اغلب آهنگها مشترک بودند). کنجکاو شدم ببینم که این آهنگهایی که اینقدر براشون تبلیغ شده چی هستن. چند تا از اونارو دانلود کردم. با شنیدن اونا احساس بدی بهم دست داد و به فکر فرو رفتم.
یعنی واقعن میشه اسن این هجویاترو شعر یا ترانه گذاشت؟یعنی این چیزی که شنیده میشه ، اسمش آهنگه؟ مگه نه اینکه موسیقی باید به آدم آرامش بده ، پس چرا اینا فقط تو آهنگاشون از خشم و نفرت و انتقام و بیزاری صحبت می کنن.حتا تو موزیکای به اصطلاح شادشون حرف از انتقام و خشم زده میشه.
مگه نباید یه خواننده صدای خوبی داشته باشه ، پس چرا اینا فقط دارن داد و هوار می کنن یا اصلن نمیخونن ، فقط دارن حرف می زنن؟
سوالات زیادی اومد تو ذهنم که جواب همشون کاملن مشخص بود. همشون یه جواب داشتند و اون اینکه دیگه از اون هنرهای زیبا و اصیل خبری نیست و همه به سرعن دارن به سمت نابودی و تباهی کشیده می شن.
البته این قط نمونه کوچیکی از تمام هنرهاست و فقط هنر ناب و مقدس موسیقی نیست که به ورطه تباهی کشیده شده. میشه اینطور گفت که تمام هفت هنر به ابتذال کشیده شدند.
دیگه مجسمهها اون زیباییها رو ندارن. دیگه نقاشیها اون اصالت قبل رو ندارن. دیگه هر حرکتی به عنوان رقص به شمار میاد و ...
یونانیان باستان بر این باور بودند که برگزاری بازیهای المپیک به آنان نیکبختی و رحمت آسمانی عطا خواهد کرد. آنان در زمان بازیها جنگ و ستیز را متوقف میکردند و برای دستیابی به جایزهای که به شکل تاجی ساخته شده از برگهای درخت زیتون مقدس بود، با هم به رقابت میپرداختند. امروزه پس از گذشت صدها سال جای این سؤال است که روح المپیک و آرمانهای پاک آن که ریشه در اسطورهها دارد چقدر در این بازیها باقی مانده است؟ در منشور المپیک ( ماده 3 ) آمده است: هدف المپیک آن است که ورزش در خدمت رشد هماهنگ بشر و تشویق برای ایجاد جامعهای صلحآمیز بر مبنای حفظ کرامت انسانی قرار گیرد. در این رابطه، بازیهای المپیک به تنهایی یا به همراه دیگر نهادها به ارتقای صلح جهانی کمک خواهد کرد. اما با نگاهی به تاریخ میتوانیم ببینیم که المپیکهای جدید از زمان تاسیسشان، تراژدیهای بسیاری را شامل جنگها، تبعیضهای نژادی، نسلکشی و سرکوب جنبشهای مذهبی یا سیاسی را تجربه کردهاند.برای نمونه المپیک برلین (1936) در زمان حکومت حزب نازی برگزار شد. حزبی دیکتاتور که میلیونها نفر را به کام مرگ کشاند. در آن زمان بریتانیا، فرانسه، آمریکا، سوئد، چکسلواکی و هلند خواستار تحریم المپیک شدند. در زمان المپیک توکیو (1940) ارتش ژاپن مناطق وسیعی از چین را اشغال کرده بود و در تدارک تجاوز بیشتر به خاک این کشور بود. این بازیها در طول جنگ جهانی دوم ملغی شد. المپیک مسکو (1980) نیز به واسطه تحریم 64 کشور در اعتراض به تجاوز شوروی به خاک افغانستان ارزش خود را از دست داد. در اعتراض به این تجاوز 15 کشور در مراسم افتتاحیه به جای پرچم ملی خودشان، با پرچم المپیک رژه رفتند.افتخار میزبانی المپیک 2008 به دولتی داده شده است که پرونده سنگینی از موارد نقض حقوق بشر را رقم زده است. اولین بار در سال 1993 حزب کمونیست چین تقاضای میزبانی بازیهای سال 2000 را ارائه داد. در آن زمان شهردار پکن ـ چن سیتون ـ که خود یکی از عوامل کشتار دانشجویان در میدان تیانآنمن بود به عنوان نماینده به کمیته ملی المپیک )IOC( فرستاده شد. درخواست آنان به طور پیشبینی شدهای با مانع مواجه شد. کمیته ملی المپیک در سال 2001 به امید بهبود وضع حقوق بشر در چین، میزبانی المپیک 2008 را به پکن اعطا میکند. ولی وضعیت نه تنها بهبود نیافته است بلکه در مواردی وخیمتر نیز شده است.یکی از موارد جدی نقض حقوق بشر در آستانه برگزاری المپیک 2008 پکن، تداوم آزار و شکنجه تمرینکنندگان روش معنوی فالون گونگ میباشد. در سال 1992 فالون گونگ ( فالون دافا ) به عنوان روشی برای تزکیه و پرورش روح و جسم به عموم مردم معرفی شد. روشی که برخاسته از فرهنگ و تمدن کهن چینی میباشد. در مدت کوتاهی بیش از یکصد میلیون نفر در چین و دیگر کشورها به تمرین فالونگونگ پرداختند. اصول این روش پنج سری تمرین آرام به همراه آموزشهایی بر اساس سه اصل حقیقت، نیکخواهی، بردباری است. از سال 1999 حزب کمونیست چین تمرین فالونگونگ (فالون دافا) را ممنوع اعلام کرده و سرکوبی سراسری را علیه آن آغاز کرده است. گفته میشود بیش از سه هزار نفر از افراد این روش در زندانها و اردوگاههای کار اجباری زیر شکنجه جان سپردهاند. دردناکترین قسمت این داستان واقعی، تجارت هولناکی است که حزب کمونیست چین با خارج کردن اندام حیاتی تمرینکنندگان فالون گونگ (در حالی که زنده هستند) و فروش آن به متقاضیان پیوند عضو، به راه انداخته است. گزارشگران بدون مرز به عنوان نهادی فراملیتی در نامهای به کمیته بینالمللی المپیک درخواست کردهاند که از پکن خواسته شود به تعهداتش عمل کرده و به وضعیت اسفبار حقوق بشر در چین سر و سامان دهد. خبرنگاران بدون مرز، بعنوان نشانِ فعالیتشان، آرمی از پنج دستبند به همزنجیرشده را بجای حلقههای المپیک طراحی کردند. این آرم مظهر این است که حزب کمونیست چین، کشور را به زندانی عظیم مبدل کرده است؛ آن انعکاسی از رنجی است که مردم چین از فقدان آزادی بدوش میکشند.ولادمیر بوکووسکی معترض روس در سال 1980 برای انتخاب مسکو گفته بود: این انتخاب به شکل سیاسی اشتباهی بزرگ، بشکل انسانی یک پسرفت، و به شکل حقوقی یک جنایت است این گفته هنوز برای سال 2008 کاربرد دارد.