می خانهها را وا کنید ای باده خواران
پیمانه را احیا کنید ای ملگساران
باده در ساغر کنید ، توبهای دیگر کنید
خرقه از تن برکَنید ، توبهها را بشکنید
یادی از آیین مستانی کنید ، مست پنهانی کنید
تا سحر پیمانه گردانی کنید ، مست پنهانی کنید
تا سحر معشوقه بازیهای عرفانی کنید
همچون خماران توبهها را بشکنید
عاشقان غوغا کنید ، بر دل شیدا کنید
یک نفس گر میتوان ساغر زدن
پس چرا اندیشه فردا کنیم ، غصه از سر وا کنید
پیمانه را احیا کنید ، ای بی قراران
شعر از همای
گاهی اوقات وضعیتی پیش میاد که ممکنه آرامشت رو بهم بزنه یا تو رو در قضاوتهای مختلفی قرار بده که در واقع هیچ پایه و اساسی نداره و فقط ساخته ذهنیاته. در این موقع ذهن شروع میکنه به بازیهای ذهنی (که این بازی ذهنی مقوله خیلی مهمی تو کنترل ذهنه)
در این مواقع معمولن ذهن شروع میکنه به ساختن بدترین حالت از اون ماجرا و این ، قضاوتها رو میبره به سمتی که خیلی نگران کننده میشه. اینجاست که دچار استرس میشی و آرامشت بهم میخوره و حتا ممکنه سر یه موضوع خیلی ساده و پیش پا افتاده از اطرافیانت ناراحت بشی. (سر موضوعها یا حرفی که اگه قبلن بهت میگفتن اصلن به دل نمیگرفتی)
به خاطر روحیه و اخلاقم وقتی اتفاقی برام میفته طوری رفتار میکنم که انگار اتفاقی نیفتاده ، چون نمیخوام دیگران به خاطر من ناراحت بشن.
ولی خب اینم یه آزمایشه و قطعن سختتر از دفعههای قبل و برای امتحان کردنم. اونقدر باید این آزمایشها رو بگذرونی تا همهی وابستگیهات رو در مورد اون مسئله بشناسی و اونارو از بین ببری ولی تا وقتی وابستگیها در مورد اون مسئله از بین نره ، آزمایشهای مختلفی سر راهت قرار میگیره.
از خوبی دیگرانبرای خودت یک دیوار بساز و وقتی به تو بدی کردند یک آجر از آن را بردار. درست نیست که تمام آن دیوار را خراب کنی.
ما را که به جز توبه شکستن هنری نیست
با زاهد بی مایه نشستن ثمری نیست
برخیز جز این چاره نداری که در اینجا
جز جام می و مطرب و ساقی خبری نیست
ما خانه به دوشیم
ما باده فروشیم
جز باده ننوشیم
ما حلقه به گوشیم
در کلبه ما سفره ارباب و فقیرانه جدا نیست
در حلقه ما جنگ و نزاعی به سر شاه و گدا نیست
در کعبه ما جنگ رسیدن به خدا نیست
ای زاهد دیوانه
واکن در میخانه
می زن دو سه پیمانه که ناخورده می و رفته زهوشیم
باده بده
باده بده
باده بنوشیم
شعر از: همای